قفسه های کتاب کتابخانه عطاملک شهر نقاب به روی همگان باز است!!!

نظر شما راجع به وبلاگ ما

آمار مطالب

کل مطالب : 960
کل نظرات : 2

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1205
باردید دیروز : 69
بازدید هفته : 1355
بازدید ماه : 3441
بازدید سال : 29277
بازدید کلی : 301667

  تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کتابخانه عمومی عطاملک جوینی و آدرس atamaleklib.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

 

 

جای کتاب را هیچ چیز پر نمی کند 

 

سخنان بزرگان



 کتاب مقوله بسیار مهمی است.

البته من به کارهای هنری و تصویری 
تلویزیون،سینما، یا از این قبیل چیزها 
خیلی اعتقاد دارم;
اما کتاب نقش مخصوصی دارد. 
جای کتاب را هیچ چیزی پر نمی‏کند. 
کتاب را باید ترویج کرد،...

 

 مردم باید به کتابخوانی عادت کنند
و کتاب وارد زندگی بشود.

 

 مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما،
پس از بازدید از ششمین 
نمایشگاه بین المللی کتاب
 تهران، 26/2/1372

 

یاداشت های دبیر کل

نهاد عمومی کتابخانه های عمومی کشور

مسابقه قرآنی

 

http://www.safiresobh.com/index.php/news/79-slider/2332-2016-10-08-15-36-58

 مناسبت ها 

 

 

 http://www.iranpl.ir/Portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=989b36d6-3211-45fd-b133-30401805cbac

 

کارتن کتاب 

 
 

  خلاصه کتاب های رسیده به کتابخانه

اخبار آزمون

 

  

 

برای کمک به انجمن خیرین کتابخانه ساز استان خراسان رضوی روی تصویر زیر کلیک کنید.

شماره حساب : 47979797/02 بانک ملت

 

 

مدیریت

 

نهاد

 

اداره

 

اتوماسيون اينترانت

 

اتوماسيون اينترنت

 

سامانه آمار

 

کتابخوانان

 

کتاب من

 

 ايميل

 

كتابخانه ديجيتال

 

خیرین

 

اطلس

ايران نمايه

 

 






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1205
بازدید دیروز : 69
بازدید هفته : 1355
بازدید ماه : 3441
بازدید کل : 301667
تعداد مطالب : 960
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1





دریافت کد ساعت

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس


تبلیغات
<-Text2->
نویسنده :
تاریخ : یک شنبه 6 بهمن 1392
نظرات

 داستان اول :

خیلی چاق بود.پای تخته که می رفت ، کلاس پُر می شد از نجوا... تخته را که پاک می کرد ، بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد...

... آن روز معلم با تأنّی وارد کلاس شد. کلاس غـُـلـغُـلـه بود.یکی گفت : «خانم اجازه!؟ گلابی بازم دیر کرده.»  و شلیک خنده کلاس را پر کرد...معلم برگشت.چشمانش پر از اشک بود.آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه ی سرد دیوار چسباند.لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید و جای خالی او را هیچ کس پُر نکرد...

داستان دوم:

 نقّاشي دوره گرد براي يافتن چند نمونه کاري ، در يکي از روستاهاي بين راه توقّف مي کند. يکي ازنخستين مشتريانِ  او مردی معتاد بود که با وجود صورت کثيف و نتراشيده و لباس هاي گل آلود ، با وقار و متانتي که در خود سراغ داشت ، مقابل نقّاش مي نشيند .

پس از آن که نقّاش بيشتر از حدّ معمول بر روي چهره ی او کار مي کند ،تابلو را از روي سه پايه بر مي دارد و به  او نشان می دهد . مرد معتاد هاج و واج ،به مرد خوش لباس و خوش تیپِّ روي تابلو نگاه مي کند و مي گويد:  « اين که من نيستم.»

نقّاش پاسخ مي دهد : «من شما را آن طور که مي توانيد باشيد ، کشيده ام.»

داستان سوم:

  پادشاهی جایزه‌ی بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را تصویر کند.نقّاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلوها، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در خاک می‌دویدند، رنگین کمان در آسمان  و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.

پادشاه تمام تابلوها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.

اوّلی، تصویرِ دریاچه‌ی آرامی بود که کوه‌های عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.در جای جایش می‌شد ابرهای کوچک و سفید را دید و اگر دقیق نگاه می‌کردند، در گوشه چپ دریاچه، خانه‌ی کوچکی قرار داشت، پنجره‌اش باز بود، دود از دودکش آن بر می‌خاست، که نشان می داد شام گرم و لذیذی آماده است.

تصویر دوّم هم کوه‌ها را نمایش می‌داد. امـّـا کوه‌ها ناهموار بود، قلّـه‌ها تیز و دندانه‌ای بود. آسمانِ بالای کوه‌ها ، بی رحمانه‌ تاریک بود و ابرها ، آماده ی آذرخش، تگرگ و بارانِ سیل‌آسا بودند.

       این تابلو با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت. امّا وقتی آدم با دقّت به تابلو نگاه می‌کرد ، در بریدگی صخره‌ای شوم، جوجه‌ی پرنده‌ای را می‌دید. آن جا، در میان غُـرّش وحشیانه‌ی توفان، جوجه گنجشکی، آرام نشسته بود.

پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده‌ی جایزه‌ی بهترین تصویر آرامش، تابلوی دوّم است. و بعد توضیح داد: « آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل، و راحت یافت شود، بلکه آن چیزی است که می‌گذارد در میان شرایط سخت، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است. »

منبع: کتاب:«تلنگر» به کوشش مهندس حمیده خزائی ، انتشارات گـل محمدی ، مشهد،1391 چاپ دوم صفحه ی 51 و 52              ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

و ما معتقدیم که:«آرامش فقط در یاد خدا است و در مسایل و مشکلات زندگی ؛ باخدا بودن بهتر از ناخدا بودن است.»

 

 

 

 

 

 



تعداد بازدید از این مطلب: 771
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








کتابخانه عمومی عطاملک جوینی در سال 1388 تاسیس شد واز تابستان سال 1391در ساختمان جدید به مساحت زمین950مترمربع و مخزن به مساحت208متر مربع به فعالیت خود ادامه داد.در حال حاضر زیر نظر اداره کل کتابخانه های عمومی استان خراسان رضوی مشغول به فعالیت می باشد.این کتابخانه دارای 14000نسخه کتاب و تعداد اعضا 1000نفر می باشد. آدرس: شهرستان جوین -شهرنقاب- خ امام خمینی(ره)-خ شهیداوینی- کتابخانه عمومی عطاملک جوینی شماره تلفن:05145223155 نمابر: 05145223155 کتابخانه شامل بخش های:مرجع-نشریات ادواری-کافی نت-بخش کودک و نوجوان و همچنین نرم افزار نمایه نشریات و بخش سمعی وبصری می باشد.


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود